ترجمه مقاله

راقود

لغت‌نامه دهخدا

راقود. (ع اِ) خم بزرگ یا درازتک . ج ، رواقید. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتخب اللغات ) (کنز اللغات ) (از المنجد). معرب است . (از اقرب الموارد) (المعرب جوالیقی ). ظرف مستطیل یا درازتک که رسم بوده داخلش قیراندود باشد. ج ، رواقید. (از متن اللغة). || خم قاراندودشکم . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خم بقیرکرده . (مهذب الاسماء). || خم به معنی عام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || نوعی از پیمانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ماهی کوچک که در دریا باشد. (از تاج العروس ) (از متن اللغة). نوعی از ماهی کوچک . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله