ترجمه مقاله

رامح

لغت‌نامه دهخدا

رامح . [ م ِ ] (ع ص ) صاحب نیزه .(منتهی الارب ). نیزه دار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (دهار) (مهذب الاسماء). اشاره بسربازان پیاده است که نیزه دار بودند. (قاموس کتاب مقدس ). || نیزه زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء) (از منتخب اللغات ). نیزه زننده . (مهذب الاسماء).
- ثور رامح ؛ گاوی که دو شاخ داشته باشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله