ترجمه مقاله

رامش کردن

لغت‌نامه دهخدا

رامش کردن . [ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شادی کردن . بطرب و خوشی پرداختن . بسرور و شادمانی پرداختن : و ایشان را [ سوریان را ] ساز و چهارپا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامش کنند. (مجمل التواریخ و القصص ).
تا کدامین باغ ازو خرمتر است
کاو برامش کردن آنجامیرود.

سعدی .


ترجمه مقاله