ترجمه مقاله

رامهرمز

لغت‌نامه دهخدا

رامهرمز. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان اهواز است . این بخش در شمال خاوری شهرستان اهواز واقع و محدود است از شمال به بخش های باغ ملک و هفت گل ،از خاور بشهرستان بهبهان ، از جنوب به شهرستان خرمشهر و از باختر به بخش مرکزی شهرستان اهواز. قسمت جنوبی بخش جلگه و قسمت شمالی آن کوهستانی است . هوای این بخش گرمسیر است و رودخانه های مهم آن عبارت است از:
1- رود رام هرمز که از خاور رام هرمز گذشته بطرف جنوب سرازیر و داخل رودخانه ٔ مارون شده و بسوی خلف آباد جاری است .
2-رودخانه ٔ کوپال که از کوههای هفت گل سرچشمه گرفته و پس ازعبور از شمال باختری این بخش وارد بخش مرکزی اهواز میگردد، آب آن شور وتلخ است .
3- رودخانه ٔ ابوالعباس که در جنوب خاوری بخش واقع و به رودخانه ٔ مارون میریزد. سازمان اداری این بخش از 9 دهستان تشکیل گردیده که شرح هر یک در محل خود ذکر شده بدینقرار:
دهستان حومه ٔ رامهرمز، دهستان میربچه ، دهستان رستم آباد، دهستان ابوالفارس ، دهستان شهریاری ، دهستان جایزان ، دهستان سلطان آباد، دهستان سرطا، دهستان رغیوه . تعداد قراء بخش 112 و جمعیت آن در حدود 24هزار تن است . نزدیکترین راهی که رامهرمز را به اهواز متصل میسازد راهی است که از خاور اهواز مستقیماً به رام هرمز منتهی میشود. این راه فقط درتابستان و غیر موقع بارندگی اتومبیل روست و در موقع بارندگی از طریق هدام ، نفت سفید، هفت گل ، اتومبیل توان برد. دهستان حومه از هفت قریه ٔ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2000 تن است . قراء مهم آن یوسف آباد و پاگچی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).مؤلف فارسنامه ٔ ناصری گوید: معنی رام در عنوان رامجرد گفته شد و هرمز نام روز اول از هر ماه فارسیان میباشد و نام فرشته ای که مصالح آنروز در دست اوست و نام ستاره ٔ مشتری و نام پسر انوشیروان و نام رب الارباب نیز باشد و معنی رامهرمز شاد و خرم آباد هرمز، از گرمسیرات فارس در میانه ٔ شمال و مغرب شیراز افتاده است . درازای آن از معدن نفت سفید تا قریه ٔ جولکی بیست ویک فرسنگ ، پهنای آن از شاروین تا قلعه ٔ شیخ هفت فرسنگ است ، و محدود است از جانب مشرق بنواحی کوه کیلویه و از سمت شمال بنواحی بختیاری و از سوی باختر و جنوب بنواحی بلوک فلاحی ، تابستانش گرم است و درختان سردسیری را جز درخت گردو بخرمی پروراند. خرما و نارنج و لیمو و ترنج و سایر درختانش در ضخامت و بلندی ضرب المثل است . بیشتر درخت صحرا و دامنه ٔ کوهستان رامهرمز درخت کنار است . کشت و زرعش گندم و جو و برنج و پنبه و کنجد و نخود و عدس و ماشک و لوبیای سفید است . آبش از چندین رودخانه است که همه را از میان بلوک رامهرمز گذار است و زمینش چنان شیب دارد که یکنفر بیلدار در همه جا می تواند آب را از رودخانه جدا کند و چون آب رودخانه را بجداول آورند چنان بسرعت میرود که گل و لای در جدول نماند و هر ساله این جدولها نیازمند تنقیه نباشد و شکار صحرای رامهرمز آهو و دراج است که گویا تخم ایندو جانور را پاشیده اند و کهره آهو و جوجه دراج روییده است . مرغ دراج رام هرمز با گنجشک جای دیگر برابری دارد. برف تابستانه ٔ کوهستانش بی محافظت تا سال دیگر میماند. در زمان قدیم آب بی اندازه داشته ولی اکنون از حسن سلوک قبایل عرب و بختیاری ده یک بلکه نیمه ٔده یک آبادی آن باقی نیست ! قبیله ٔ عرب رامهرمز را آل خمیس گویند که نزدیک بده هزار خانوار بود ولی اکنون بسه هزار خانه نمیرسند و تمامی قبیله ٔ آل خمیس در تابستان و زمستان در چادرهای سیاه از صحراهای رامهرمز خارج نشوند و اندیشه ٔ گرما را ندارند. این بلوک مشتمل بر 36 ده آباد است . (از فارسنامه ٔ ناصری ). و رجوع به فهرست جغرافیای غرب ایران شود.
ترجمه مقاله