ترجمه مقاله

رامیتن

لغت‌نامه دهخدا

رامیتن . [ ت َ ] (اِخ ) رامیثن . نام قصبه ای است بزرگ از ولایت بخارا، معمور و آباد و از آنجاست خواجه علی رامیتنی که او را خواجه ٔ عزیزان گویند. (آنندراج ) (از برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 11) (انجمن آرا) (رشیدی ) (از ناظم الاطباء). این کلمه در معجم البلدان «رامیثن » و در تاریخ بخارا ص 7 و 19 و 20 رامتین آمده و چنانکه گذشت آنرا «رامش »یا «رامتین » خوانده و افزوده است که برای خوشی نام آن را «رامش » کردند، از ارتباط بین رامش و رامتین و رامین نوشته ٔ تاریخ بخارا درست بنظر می آید ولی علاوه بر آنندراج و برهان و فرهنگهای دیگر که آن را رامیتن ضبط کرده اند، آقای سعید نفیسی در احوال و اشعار رودکی ج 1 صفحات 63 و 74 و 75 و 225 و 354 آنرا «رامیتن »خوانده و بخصوص در ص 74 گفته است : «از آنچه مؤلفین قرون اول اسلام از مردم این نواحی نقل کرده اند شهر بخارا از بلخ هم قدیمتر بوده است ، یکی از شهرهای بخاراباسم رامیثن یا ریامیثن یا آریامیثن یا رامیثنیه بوده است که تا قرن هشتم به اسم رامیتن معروف بوده و خواجه ٔ عزیزان علی نساج رامیتنی از عرفای نامی آن زمان از مردم آنجا بوده و خواجه عزیزان ضمناً در رباعی ذیل نام مسقطالرأس خویش را آورده است : «... پا از سر خود ساز بیا رامیتن » آقای نفیسی سپس بنقل از دایرةالمعارف اسلام گوید: «اثری از این شهر امروز به اسم (چهارشنبه رامیتن ) هنوز باقیست ». با توجه بنوشته ٔ معجم البلدان و آنندراج و برهان و رشیدی و ناظم الاطباء و بخصوص احوال و اشعار رودکی و باستناد رباعی مذکور در ماده ٔ رامیتنی شکی نمی ماند که رامیتن (با تقدیم یاء بر تاء) درست است نه رامتین . و رجوع به رامیتنی (خواجه علی ...) شود.
ترجمه مقاله