ترجمه مقاله

رام داشتن

لغت‌نامه دهخدا

رام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آرام کردن . ساکت کردن . رام کردن . || خوش داشتن . شاد داشتن :
دل خویش باید که در جنگ سخت
چنان رام دارد که با تاج و تخت .

فردوسی .


ترجمه مقاله