رام
لغتنامه دهخدا
رام . (اِخ ) نام واضع ساز چنگ چون در اصل فرس رام بمعنی خوش آمده و آن بسیار عیاش بوده و او را رام گفته اند و او را رامتین و رامتینه نیز گفته اند. (آنندراج ). (انجمن آراء). نام شخصی که واضع ساز چنگ بوده .(منتخب اللغات ) (برهان ) (از لغت محلی شوشتر) (از شعوری ج 2 ورق 10) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ سروری ) :
گرچه تن چنگ شبه ناقه ٔ لیلی است
ناله ٔ مجنون ز چنگ رام برآمد.
گرچه تن چنگ شبه ناقه ٔ لیلی است
ناله ٔ مجنون ز چنگ رام برآمد.
خاقانی .