رام
لغتنامه دهخدا
رام . (اِخ ) نام یکی از پیروان بهرام چوبین :
وزان روی بهرام آواز داد
که ای نامداران فرخ نژاد
یلان سینه و رام و ایزدگشسب
مر این کشته را بست باید بر اسب .
وزان روی بهرام آواز داد
که ای نامداران فرخ نژاد
یلان سینه و رام و ایزدگشسب
مر این کشته را بست باید بر اسب .
فردوسی .