ترجمه مقاله

راندنی

لغت‌نامه دهخدا

راندنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) درخور راندن . سزاوار راندن . لایق راندن و دور کردن :
دوستی ز ابله بتر از دشمنی است
او بهر حیله که باشد راندنیست .

مولوی .


و رجوع به راندن شود.
ترجمه مقاله