ترجمه مقاله

ران

لغت‌نامه دهخدا

ران . (ع اِ) موزه مانندی است و درازتراز آن مگر قدم ندارد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصل آن رین است که الف بیاء بدل شده است . (از اقرب الموارد). || در تداول صوفیان ، آن حجاب و پرده ٔ حائل است بین قلب و عالم قدس بواسطه ٔ استیلای هیأت نفسانی بر آن ، و رسوخ ظلمات جسمانی در آن ، تا آنجا که مانع وصول انوار ربوبیت باشد. (اصطلاحات الصوفیه ): اعوذ باﷲ مِن َ الرین و الران ِ؛ مثل است . (از اقرب الموارد). و رجوع به رین شود.
ترجمه مقاله