ترجمه مقاله

راهبری

لغت‌نامه دهخدا

راهبری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) رهبری . عمل راهبر. هدایت و دلالت و راهنمایی . (ناظم الاطباء). دلالة. (دهار) :
ندهد خدای عرش درین خانه
راهت مگر به راهبری حیدر.

ناصرخسرو.


- راهبری کردن ؛ رهبری کردن . رهبر و راهنما شدن : تخشیف ؛ راهبری کردن کسی را. ختع؛ راهبری کردن در تاریکی شب . (منتهی الارب ).
- راهبری نمودن ؛ راهنمایی کردن و راه نمودن و هدایت کردن . (ناظم الاطباء).
- || پند گفتن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله