راهور
لغتنامه دهخدا
راهور. [ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف راهوار. (شرفنامه ٔ منیری ). اسب تیزرو و فراخ گام :
بود در معرض فضلم پیاده میل در میدان
کسی کو زیر ران خود ز دعوی راهور دارد.
بود در معرض فضلم پیاده میل در میدان
کسی کو زیر ران خود ز دعوی راهور دارد.
(از مؤلف شرفنامه ٔ منیری ).