ترجمه مقاله

راهگرا

لغت‌نامه دهخدا

راهگرا. [ گ ِ ] (نف مرکب ) راهگرای . راهرو. عازم . روان .
- راهگرا گردیدن ؛ عازم شدن . روان شدن . روانه گشتن : از لنگرها برآمده بعزم تسخیر قلعه ... بسمت دروازه راهگرا گردیدند. (مجمل التواریخ گلستانه ). و رجوع به راهگرای شود.
ترجمه مقاله