ترجمه مقاله

راوق افشان

لغت‌نامه دهخدا

راوق افشان . [ وَ اَ ] (نف مرکب ) مخفف راوق افشاننده . باده ریز. آنکه شراب را بجام ریزد. ساقی :
الوداع ای کعبه کاینک مست راوق گشته خاک
زانکه چشم از اشک میگون راوق افشان آمده .

خاقانی .


گر همه مستند از آن راوق منم هم مست ازآنک
خون چشم راوق افشان درکشم هر صبحدم .

خاقانی .


ساقی غم را ز اندرون چون سوخته بیدم کنون
تا چند بارم اشک خون گر راوق افشان نیستم .

خاقانی .


ترجمه مقاله