ترجمه مقاله

رأساً

لغت‌نامه دهخدا

رأساً. [ رَءْ سَن ْ ] (ع ق ) بی واسطه . (یادداشت مرحوم دهخدا). مستقلاً. جدا. علیحده . (یادداشت مرحوم دهخدا). مستقیماً. (از اقرب الموارد): فعلت ذلک رأساً، ای ابتداء غیر مستطرد الیه من غیره ؛ آنرا مستقیماً انجام دادم ، یعنی آغاز کردم بی آنکه بکار دیگری جز آن بپردازم . (از اقرب الموارد). || شخصاً. خود. خویشتن : او رأساً معامله کرد. رأساً به حل و فصل امور پرداخت . من کارهای مدرسه را رأساً انجام میدهم . || از اصل . از بن . از بیخ . بالکل : فلان این مطلب را رأساً منکر است . (از فرهنگ نظام ): پادشاه ... در غضب رفت و فرمود که اگر ترک چنین حیل و تزویرات نگیرند فرمان فرمایم تا هر آفریده ای که قرضی بستاند اصلاً و رأساً رأس المال و رب-ح بازندهد. (تاریخ غازانی ص 323).
ترجمه مقاله