ترجمه مقاله

رایگان دادن

لغت‌نامه دهخدا

رایگان دادن . [ ی ْ /ی ِ دَ ] (مص مرکب ) مفت دادن . مجانی دادن . مفت و بی عوض دادن :
یکی مرد بر گرد لشکر بگشت
که یک تن مباد اندرین پهن دشت
که گوری فروشد ببازارگان
بدیشان دهند اینهمه رایگان .

فردوسی .


نداد آن سر پربها رایگان
همی تاخت تا آذرآبادگان .

فردوسی .


کسی رایگان خاک ندْهد بکس
همی جود او زر دهد رایگان .

عنصری .


دینت مایه ست که گفتم ترا
مایه بباد از چه دهی رایگان .

ناصرخسرو.


احمدبن نصر گوید که بروزگار ما این ضیاع کوشک بمغان چنانست که برایگان میدهند و کسی نمی خواهد. (تاریخ بخارای نرشخی ص 38).
به هجو باز کنم کاسموی و روی سهیل
دهم بکفشگران رایگان به حکم حکیم .

سوزنی .


از جوی کس آب چون توان خواست
کآتش ندهند رایگانم .

خاقانی .


آبرویست کیمیای بزرگ
کیمیا رایگان نخواهد داد.

خاقانی .


مرا چشم درد است و گشنیز نیست
تو را توتیا رایگان میدهد.

خاقانی .


دست از جهان بدار و ازو پای بازکش
کآن رایگان بکافر تاتار میدهند.

نجم الدین دایه .


می ندْهد او بجان گرانمایه بوسه ای
پنداشتی که بوسه چنین رایگان دهد.

عطار.


قدر جان زآن می ندانی ای فلان
که بدادت حق ببخشش رایگان .

مولوی .


ترجمه مقاله