ترجمه مقاله

ربح

لغت‌نامه دهخدا

ربح . [ رَ ب َ ] (ع اِ) سود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، ارباح . (المنجد) (ناظم الاطباء). ج ، ارباح ، رِباح . (منتهی الارب ). سود. منفعت . (ناظم الاطباء). اسم است برای سودی که بدست آید. (از اقرب الموارد). || اسبان و شتران که از شهری به شهری برند برای فروختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیه شتران ریزه . رابِح ، یکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سودی که از قمار بدست آید. (از اقرب الموارد). || بچه شتر از مادر جداشده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله