ترجمه مقاله

ربو

لغت‌نامه دهخدا

ربو. [ رَب ْوْ ] (ع اِ) پشته و بلندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نفس بلند. (از اقرب الموارد). || بتازی دشخواری ِ دم زدن را ربو گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تاسه و تنگی نفس . (ناظم الاطباء). بیماری معروفیست . (از اقرب الموارد). کوته دمی . (غیاث اللغات ). علت دمه . (مهذب الاسماء). تاسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاسه . دمه . دما. بهر. نهج . نهیج . تتابع نفس . ضیق النفس . تنگ نفس . (یادداشت مرحوم دهخدا). نزد اطباء بیماریی است که حادث میشود در ریه بخصوص مبتلایان به این بیماری توانایی آنکه آنی از نفس برآوردن خودداری کنند ندارند. این بیماری را بهر نیز خوانند چنانکه شیخ نجیب الدین گفته و در بحر الجواهر آمده است . و در آقسرائی گفته که : ربو بمعنی نفس بسختی برآوردنست ،و مبتلای بدین مرض هنگام نفس برآوردن مانند کسی باشدکه دیرگاهی برنج و مشقت مبتلا باشد و با کمال سختی نفس برآورد. بیمار نفس سریع و متواتر و اندک اندک برمیکشد و گاه با تنگی نفس مقرون است . این بود کلام شیخ ، و سمرقندی بین نفس تنگی و بهر فرقی ننهاده و بهر و ضیق نفس و ربو را الفاظی مترادف شناخته - انتهی . برخی بین ربو و بهر فرق نهاده اند، چنانکه صاحب بحر الجواهر گفته است که بین ربو و بهر فرق است و آن این است که ربو ماده ای است که در اندرون رگهای خشن محتبس میشودو بهر ماده ای است در شرائین و در بهر بسودنگاه سینه نرم باشد اما در ربو چنین نیست و در بهر هنگام سرفه صورت سرخ گردد بیشتر از آنچه در ربو هنگام سرفه سرخ گردد بواسطه ٔ احتباس بخارات دخانی در شرائین . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || جماعت مردم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، اَرباء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جماعت . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله