ترجمه مقاله

رتب

لغت‌نامه دهخدا

رتب . [ رَ ت َ / رَ ] (ع اِمص ) سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شدت . (از مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). گویند: و ما فی عیشه رتب ؛ ای شدة. (اقرب الموارد). درشتی زندگانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ریختگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ، اِ) سنگهای نزدیک بهم که برخی بلندتر از برخی باشد. (از اقرب الموارد). سنگهای نزدیک بهم افتاده بعضی بلندتر از بعضی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنچه از زمین مشرف باشد. (از اقرب الموارد). زمین بلند و برآمده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رَتَبة. || بالا که بمیان انگشت سبابه و میانه بود. (مهذب الاسماء). فرجه ٔ میان وسطی و سبابه . (غیاث اللغات ) (از صراح اللغة). شکاف میان دو انگشت خنصر و بنصر. (از اقرب الموارد). میانه ٔ دو انگشت خنصر و بنصر و وسطی و سبابه ٔ وسطی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || هر چهار انگشت فراهم آورده شده ٔ منظم بهم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله