ترجمه مقاله

رتوع

لغت‌نامه دهخدا

رتوع . [ رُ ] (ع مص ) رتاع . رتع. چریدن ستور و آب خوردن سرخود در فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین یا علف ، یا عام است . (آنندراج ). مصدر بمعنی رَتْع. (منتهی الارب ). چرا کردن . (ترجمان ترتیب عادل ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغة زوزنی ). با شوق و حرص خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). رتاع . رتع. (ناظم الاطباء). رجوع به دو کلمه ٔ بالا شود.
ترجمه مقاله