ترجمه مقاله

رتیل

لغت‌نامه دهخدا

رتیل . [ رُ ت َ / ت ِ ] (اِ) عنکبوت درشت و کوتاه پای که گویند قسمتی از آنها گزنده است و سمی مهلک دارد. رتیلاء. رتیلا. دیلمک . گال . غنده . خایه گیر. خایه گیرک . باژ. آغنده . انگورک . دلمه . دلمک . (یادداشت مرحوم دهخدا). مأخوذ از رتیلای تازی و بمعنی آن ، و دلمه و گال نیز گویند. (ناظم الاطباء). جانوری است از شاخه ٔ بندپایان جزو رده ٔ عنکبوتیان که دارای شکمی نسبةً بزرگست . این جانور با حرکتی سریع بر روی شکارش که معمولاً حشراتست می جهد. برخی معتقدند که رتیل در قاعده ٔ گیره هایی قیچی مانند جلو دهانش دارای غده ای سمی است و قادر به نیش زدنست ، و بعقیده ٔ برخی دیگر وی نیش سمی ندارد. (از فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله