ترجمه مقاله

رجس

لغت‌نامه دهخدا

رجس . [ رَ ] (ع حامص ) سخت غریدن آسمان : رجست السماء رجساً. (ناظم الاطباء). سخت غریدن ابر و جنبیدن : رجست السماء. (از آنندراج ) (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن ابر. (تاج المصادر بیهقی ). || آب را به مرجاس اندازه کردن : رجس فلان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اندازه گرفتن آب به مرجاس ، و آن سنگی است که می اندازند در ته چاه تا معلوم شود به آواز آن عمق چاه . (آنندراج ). اندازه ٔ آب را به مرجاس گرفتن . (از اقرب الموارد). || سخت بانگ کردن شتر: رجس البعیر. || کسی را از کار بازداشتن : رجس فلاناً عن الامر (از باب نصر و ضرب ). (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بازداشتن کسی را از کار. (آنندراج ).
ترجمه مقاله