ترجمه مقاله

رخامی

لغت‌نامه دهخدا

رخامی . [ رُ ] (ص نسبی ) منسوب به رخام که اشتغال به عمل سنگ رخام را می رساند. (از انساب سمعانی ). || هر چیز که از مرمر سازند. (ناظم الاطباء). هر چیز که از مرمر سپید سازند. (از شعوری ج 2 ص 27) :
کافر ار قامت همچون بت سیمین تو بیند
بار دیگر نکند سجده ٔ بتهای رخامی .

سعدی .


|| پارچه ٔ ظریف زری . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 27). || یک نوع خار است . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله