ترجمه مقاله

رخت و پخت

لغت‌نامه دهخدا

رخت و پخت . [ رَ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رخت و بخت . پوشاک . کالای زندگی از پوشیدنی :
برده از آن سوی عدم رخت و پخت
مانده از این سوی جهان خان و مان .

خاقانی .


وقت است کز فراق تو و سوز اندرون
آتش درافکنم بهمه رخت و پخت خویش .

حافظ.


گر موج خیز حادثه سر بر فلک کشد
عارف به آب تر نکند رخت و پخت خویش .

حافظ.


و رجوع به رخت و بخت و دیوان حافظ چ قزوینی ذیل ص 197 و دیوان خاقانی چ سجادی ص 1041 تعلیقات و شمس اللغات شود.
ترجمه مقاله