ترجمه مقاله

رخش

لغت‌نامه دهخدا

رخش . [ رُ ] (اِ) روشنی و شعاع و پرتو و رخشندگی . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). روشنی و شعاع . (انجمن آرا). روشنی . (آنندراج ). روشنی و پرتو. (فرهنگ خطی ). پرتو شعاع و عکس . (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ سروری ). روشنی و پرتو و در این معنی مخفف درخش است . (از فرهنگ نظام ). || آفتاب . (ناظم الاطباء). یکی از نامهای آفتاب . (برهان ) (فرهنگ سروری ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (لغت محلی شوشتر). نامی است از نامهای نیّر اعظم . (فرهنگ جهانگیری ).
- رخش خورشید و ماه ؛ کنایه از شعاع و پرتو آفتاب و ماه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (برهان ).
ترجمه مقاله