ترجمه مقاله

ردس

لغت‌نامه دهخدا

ردس . [ رَ ] (ع مص ) سنگ انداختن بر کسی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ردس قوم ؛ سنگ انداختن بر ایشان . (از اقرب الموارد). سنگ انداختن در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). || کوفتن دیوار را به مِرداس . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوفتن زمین یا دیوار را به مِرداس . (از اقرب الموارد). || کوفتن و هموار کردن زمین را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بردن چیزی را: رَدَس َ بالشی ٔ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به جایی رفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || ریزه کردن سنگ را به سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله