ترجمه مقاله

ردع

لغت‌نامه دهخدا

ردع . [ رَ ] (ع اِ)گردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زعفران . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). زعفران و گویند لطخ آن است . (از اقرب الموارد). || اثری از رنگ و بوی زعفران و خون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خون و اثر و لطخ آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خون . (مهذب الاسماء). || رکب ردعه ؛ بر روی افتاد در خون خود. (ناظم الاطباء). گویندبه کشته : «رکب ردعه »؛ وقتی که بروی بر خون خود بیفتد، و «رکب البعیر ردعه »؛ وقتی بر زمین افتد و گردنش بسوی بدن رود. (از اقرب الموارد). || اثری از بوی خوش در بدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله