ردع کردنلغتنامه دهخداردع کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درمالیدن و آلوده ساختن . (یادداشت مؤلف ) : و روغن گل ردع کند و سرکه تحلیل کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و رجوع به ردع شود. || دور کردن و دفع کردن . (ناظم الاطباء).