ردن
لغتنامه دهخدا
ردن . [ رُ ] (ع اِ) تریز و بن آستین . ج ، اَردان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سر آستین . (دهار). بن آستین و عرب طلا و نقره ٔ خود را در آن می گذارند. حریری گفته : «اذا ثقل ردنی خف علی َّ ان اکفل ابنی ». (از اقرب الموارد). || (ص ) نرم و لغزان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).