ترجمه مقاله

رزاح

لغت‌نامه دهخدا

رزاح . [ رَ ](ع مص ) رُزاح . افتادن شتر از ماندگی یا لاغری . (از اقرب الموارد). افتادن شتر از ماندگی و لاغری و لاغر گردیدن آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مصدر به معنی رُزوح . (منتهی الارب ). رجوع به رُزوح شود. سخت لاغر شدن ستور و بماندن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || ضعیف و بدحال شدن . || با نیزه زدن کسی را. || افتادن انگور. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله