ترجمه مقاله

رزاز

لغت‌نامه دهخدا

رزاز. [رَزْ زا ] (ع ص ) برنج فروش . (ناظم الاطباء) (از لباب الانساب ) (از اقرب الموارد). کرنج فروش . (دهار). کسی که برنج (رُزّ) میفروشد. (فرهنگ نظام ). منسوب است به ارز که برنج باشد. (از انساب سمعانی ). || کسی که شلتوک را با دنگ کوفته برنج میسازد و رزازی کار برنجکوب است و این معنی مخصوص فارسی است . (فرهنگ نظام ). کسی که شالی را میکوبد و برنج را از پوست جداکرده سفید میکند. (ناظم الاطباء). برنج کوب . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) :
گر به سجده آدمی بهتر شدی
دنگ هر رزاز پیغمبر شدی .

(از یادداشت مؤلف ).


ترجمه مقاله