رزقة
لغتنامه دهخدا
رزقة. [ رَ ق َ ] (ع اِ)رزقه . یک بار دادن . ج ، رَزَقات . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به رزقات شود. || حصه و بهره . ج ، رزقات . (ناظم الاطباء) :
رزقه ای از دست شاهم بس بود
در جهان این پایگاهم بس بود.
رزقه ای از دست شاهم بس بود
در جهان این پایگاهم بس بود.
عطار.