ترجمه مقاله

رزم آوردن

لغت‌نامه دهخدا

رزم آوردن . [ رَ وَ دَ ] (مص مرکب ) جنگ کردن . رزم کردن . جنگیدن . نبرد کردن :
نباشد امیدم سرای دگر
نباید که رزم آورم با پدر.

فردوسی .


بر آنم میاور که عزم آورم
به هم پنجه ای باتو رزم آورم .

نظامی .


ترجمه مقاله