ترجمه مقاله

رسامی

لغت‌نامه دهخدا

رسامی . [ رَس ْ سا ] (حامص ) عمل رَسّام . رسم کردن . ترسیم .نقاشی . صورتگری . پیکرنگاری . صورت نگاری :
اوستادی به شغل رسامی
در مساحت مهندسی نامی .

نظامی .


روزی از بهر شغل رسامی
بهره مند از لقای بهرامی .

نظامی .


ز نقاشی به مانی مژده داده
به رسامی در اقلیدس گشاده .

نظامی .


ترجمه مقاله