رستگار کردنلغتنامه دهخدارستگار کردن . [ رَ ت َ / رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آزاد ساختن . آزادی بخشیدن . رها کردن . رهایی دادن . خلاص کردن : بفرمود شه تا رقیبان بارکنند آن فروبسته را رستگار.نظامی .