رسن به گردن
لغتنامه دهخدا
رسن به گردن . [ رَ سَم ْ ب ِ گ َ دَ ] (ق مرکب ) رسن در گردن . در گردن طناب انداخته با حالت طاعت و فرمانبرداری و تسلیم :
بنواخت به بند کردن او را
می برد رسن به گردن او را.
گر دی گنهی نمود پایم
امروز رسن به گردن آیم .
بنواخت به بند کردن او را
می برد رسن به گردن او را.
نظامی .
گر دی گنهی نمود پایم
امروز رسن به گردن آیم .
نظامی .