ترجمه مقاله

رسوب

لغت‌نامه دهخدا

رسوب . [ رُ ] (ع مص ) ته نشین شدن چیزی در آب . (از اقرب الموارد). به تک آب شدن و نشستن در آن . (ناظم الاطباء). ته نشستن . در ته ظروف قرار گرفتن دُرد یا جرم شی ٔ. (فرهنگ فارسی معین ). به تک نشستن چیزی در آب . (صراح اللغة) (آنندراج ) (منتهی الارب ). به آب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بزیر آب فروشدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). ته نشستن . ته نشینی . ته نشستن ماده ای در آب . استقرار اجزاء در تک آن . لِرد افکندن . لِرت انداختن . (یادداشت مؤلف ). قرار گرفتن اجزای غلیظ مایعات در تک آن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || فرورفتن چشم به مغاک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از صراح اللغة) (آنندراج ). چشم به گود فروشدن یعنی در مغاک فرورفتن . (مجمل اللغة). چشم به گود فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). گود افتادن چشم . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله