رسول
لغتنامه دهخدا
رسول . [ رَ ] (اِخ ) یا رسول بارهه ای . میر عبدالرسول از سادات بارهه و از همراهان نواب سیف اﷲخان صوبه ٔ دارتته و از گویندگان قرن دوازدهم هجری بود. قانع او را از شاعران عهد صوبه داری (1137-1142 هَ . ق .) شمرده و بیت زیر را از او آورده است :
گر من نخورم باده خدا می گوید
از نعمت ما حیف که محروم شدی .
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
گر من نخورم باده خدا می گوید
از نعمت ما حیف که محروم شدی .
(از مقالات الشعراء ص 251).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.