ترجمه مقاله

رسی

لغت‌نامه دهخدا

رسی . [ رَس ْ سی ] (اِخ ) قاسم . مدعی امامت در زمان مأمون خلیفه ٔ عباسی که خود را یحیی الهادی می نامید و پیروانی پیدا کرد. (یادداشت مؤلف ). عباس اقبال مرگ او را بسال 264 هَ . ق . نوشته و افزوده است که وی کتبی در رد رافضه و رد بر کتابی منسوب به ابن المقفع نوشته است . (از خاندان نوبختی ص 261).و رجوع به ائمه ٔ رسی در همین لغت نامه و الفهرست ص 193 و شرح حال ابن مقفع نگارش عباس اقبال صص 62 - 64 و طبقات سلاطین اسلام ترجمه ٔ عباس اقبال ص 92 و 93 شود.
ترجمه مقاله