ترجمه مقاله

رس

لغت‌نامه دهخدا

رس . [ رِ ] (فعل امر) امر به ریسیدن و رشتن یعنی بریس . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ). کلمه ٔ امر از ریسیدن و رشتن . (ناظم الاطباء). برهان گوید: امر به ریسیدن و رشتن ولی ظاهراً ماضی ریسیدن باشد و امر آن ریس است . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). امر از رشتن و ریسیدن ، بریس و بتخفیف ریس باشد نه رِس ، از اینرو نوشته ٔ برهان و به تبع او ناظم الاطباء و آنندراج که آنرا امر به ریسیدن و رشتن معنی کرده درست نمی نماید. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریسیدن شود.
ترجمه مقاله