ترجمه مقاله

رشاء

لغت‌نامه دهخدا

رشاء. [ رِ ] (ع اِ) ریسمان و ریسمان دول . (ناظم الاطباء). رسن دلو، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).رسن دلو. (دهار). ریسمان ، و گویند ریسمان دلو. ج ، اَرْشیة. (از اقرب الموارد). || طناب خور: الحقو... رشاؤها خمسون قامة. (یادداشت مؤلف از معجم البلدان ). || رشته مانندی مر درخت کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی و جز آن برآید. ج ، اَرْشیة ] . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله