ترجمه مقاله

رشاد

لغت‌نامه دهخدا

رشاد. [ رَ ] (ع اِمص ) راستی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اهتداء. (اقرب الموارد) : جمعی از سادات را که پای از دایره ٔ رشاد و اقتصاد بیرون نهاده به انواع اغدار و انذار به جاده ٔ مستقیم آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 437). از سداد سیرت ورشاد طریقت رعایای آن بقعه را در ریاض امن و جنان امان بداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396). || پیروزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بسامانی . بسامان بودن . (یادداشت مؤلف ).
- سبیل رشاد؛ راه راست . صراط مستقیم . (یادداشت مؤلف ). || ج ِ رَشادَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رَشادة شود. || (اِخ ) لقب خلیفه هارون عباسی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله