ترجمه مقاله

رشف

لغت‌نامه دهخدا

رشف . [ رَ ] (ع مص ) مکیدن آب را: رشف الماء رشفاً. و منه المثل : الرشف انقع؛ یعنی مکیدن آب اندک اندک تسکین دهنده تر است مر تشنگی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مکیدن آب . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). مکیدن . (غیاث اللغات از منتخب اللغات ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || تمام آب نوشیدن و خالی گذاشتن آوند را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). نوشیدن آب از ظرف بطوری که چیزی در ته نماند. (از اقرب الموارد). || بوسه دادن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ).
ترجمه مقاله