ترجمه مقاله

رشنواد

لغت‌نامه دهخدا

رشنواد. [ رَ ن َ] (اِخ ) نام یکی از نوکران همای دختر بهمن بود. (برهان ) (از ناظم الاطباء). نام سپهسالار همای چهرآزاد و مادر بهمن است . (آنندراج )(انجمن آرا). نام یکی از سپهبدان همای بن بهمن است . آورده اند که سپاهی از رومیان آمده ولایت همای را تاختند و مرزبان با رومیان جنگ کرده کشته شد، همای رشنوادرا که هم سپبهد و هم سپهبدنژاد بود به جنگ رومیان تعیین نمود، داراب نوکر او شد، چون رشنواد لشکر خود را به نظر همای می گذراند همین که نظر همای بر داراب می افتد شیر از پستانش می جوشد، و تفصیل این اجمال در شاهنامه مرقوم است . (از فرهنگ جهانگیری ) :
یکی مرد بُد نام او رشنواد
سپهبد بُد و هم سپهبدنژاد...
سپه گردکرد اندر آن رشنواد
عَرَضگاه بنهاد و روزی بداد.

فردوسی .


و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 92 شود.
ترجمه مقاله