ترجمه مقاله

رش

لغت‌نامه دهخدا

رش . [ رِ ] (اِ) ریش و لحیه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مخفف ریش است که بعربی لحیه گویند. (برهان ). محاسن . || ریش . زخم . جراحت . (فرهنگ فارسی معین ). مخفف ریش جراحت هم هست . (برهان ). || قهر و غضب و خشم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله