رصدساز
لغتنامه دهخدا
رصدساز. [ رَ ص َ ] (نف مرکب ) رصدسازنده . رصدبان . رصددار :
باد از رصدساز بقا تقویم عمرت بی فنا
بر طالعت رب السما احسان والا ریخته .
و رجوع به رصدبان و رصددان و رَصَدْوَر شود.
باد از رصدساز بقا تقویم عمرت بی فنا
بر طالعت رب السما احسان والا ریخته .
خاقانی .
و رجوع به رصدبان و رصددان و رَصَدْوَر شود.