ترجمه مقاله

رصدنشین

لغت‌نامه دهخدا

رصدنشین . [ رَ ص َ ن ِ ] (نف مرکب ) که در رصد نشیند. که در رصدگاه بنشیند. مقیم رصدگاه . || رصدبند. منجم و ستاره شناس . (از آنندراج ) :
هست از تو رصدنشین به تشویر
تدویر نه و کمال تدویر.

واله هروی (از آنندراج ).


و رجوع به رصدبند و رَصَدْوَر شود.
ترجمه مقاله