ترجمه مقاله

رصع

لغت‌نامه دهخدا

رصع.[ رَ ] (ع مص ) با دست زدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به دست زدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || اقامت کردن در جایی : رصع بالمکان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرام کردن بجایی . (منتهی الارب ). متمکن شدن بجایی . (یادداشت مؤلف ). || کوفتن دانه را در میان دو سنگ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). میان دو سنگ کوفتن دانه را. (منتهی الارب ). || فروبردن نیزه را در مطعون . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیزه درنشاندن در چیزی و سخت خستن به آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت زدن با نیزه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله