ترجمه مقاله

رصف

لغت‌نامه دهخدا

رصف . [ رَ ص َ ] (ع اِ) آبی که از کوه بر سنگی فروریزد. (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (منتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ): ماءالرصف ؛ آبی که از کوه بر سنگی فروریزد و پاک و زلال گردد. (از اقرب الموارد). و منه : مزج هذا الشراب من ماء رصف نازع رصفاً آخر لأنه اصفی له و ارق ؛ ای مسیله من رصف الی رصف منازعة منه ایاه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مسیل مجرای آب باران . (از اقرب الموارد). || سنگ برهم نهاده در مسیل آب . واحد آن رصفة است . (از اقرب الموارد). سنگ برهم نهاده . الواحد رصفة. (مهذب الاسماء). || سنگی داغ که بر آن نان پزند. (قاموس کتاب مقدس ). || سدی که برای آب ساخته شود. (از اقرب الموارد). || ج ِ رَصَفَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَصَفة شود. || ج ِ رِصاف . (از اقرب الموارد). رجوع به رصاف شود.
ترجمه مقاله