ترجمه مقاله

رصین

لغت‌نامه دهخدا

رصین . [ رَ ] (ع ص ) محکم . (قاموس کتاب مقدس ). محکم و برجای . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). محکم و استوار و پابرجای . (یادداشت مؤلف ). || جزیل . استوار. مقابل رکیک : کلام رصین . (فرهنگ فارسی معین ). استوار (در سخن ). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || مرد مهربان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ستیهنده در حاجت یار خود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دردناک ، گویند: هو رصین الجوف ؛ یعنی دردناک شکم است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دردناک و رنج آور. (از اقرب الموارد). رصین الجوف ؛ دردناک شکم . (ناظم الاطباء). || (اِ) هر یک از دو استخوان در دو طرف استخوان سر زانوی اسب پیوسته ، و آن دو را رصینا الفرس گویند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دو استخوان است در دو طرف استخوان سر زانوی اسب پیوسته . (آنندراج ).
ترجمه مقاله